باجناق

 

یاعلی گفتیم و کار تحقیقات کتاب شهدای فتنه88 شروع شد.

بهترین راه برای پیدا کردن آدرس شهدای بسیجی فتنه رفتن به حوزه بسیج محلمون و استفاده از کانال های موجود(بند پ = پارتی) بود.

بعداز مطرح کردن موضوع با آقای فرمانده با واکنش عجیب ایشون روبرو شدیم

از شرح واکنش اجتناب می کنم و به همین بسنده می شود (..............................................................................)

وقتی از حوزه بیرون اومدیم دو عزیز تازه کاری که با من بودن حسابی غیبت فرمانده رو کردن(بوق بووق بوووق بووووووووووق......استغرالله)(حاجی حلال کن اون روز داغ بودیم)(خخخخخخخ)

برای اینکه دوستان آروم بشن یه جمله ای گفتم:

شهدا محتاج هیچکس نیستن و خودشون درستش میکنن.

یادش بخیر اواخر سال 1391 بود و بنده تازه به جرگه متاهلین زمان پیوسته بودم و خطبه عقدمون در حرم حضرت سیدالکریم جاری شده بود، باجناقی که مردم میگن فامیل نمیشه (ولی شما بخونید داداش میشه) تماس گرفت و من و همسر عزیزم رو جهت پاگشا به منزلشون در شاه عبدالعظیم دعوت کرد.

بعداز چاق سلام و احوال پرسی و....

از اونجایی که میدونستم شهید حسین غلام کبیری اولین شهید فتنه88 از بچه های محله شاه عبدالعظیم بودن تیری در تاریکی رها کردم و جریان کتاب و آدرس شهید رو با باجناق (اکبرآقا) مطرح نمودم...

اسمش چیه؟

- شهید حسین غلام کبیری

بعد از چند ثانیه ای سکوت باجناق گفتن:

عموی شهید همسایه ماست...هماهنگ میکنم همدیگرو ببینید فرمانده پایگاهشون هم که شب شهادت پیشش بوده رفیق منه....

ناگهان وانگهی...

به یاد جمله قصار خویش افتادم که شهدا به هیچ کس محتاج نیستن و خودشون کارشون رو درست می کنند

شهدا زنده اند!

حالا کی گفته باجناق فامیل نمیشه

من 4 تا باجناق دارم و 3 تا برادر خانم(الحمدالله همه مثل داداش ) به برکت اخلاق محمدی ...