۵ مطلب با موضوع «کتاب هام» ثبت شده است

نای سوخته علی...

564564531

بالاخره بعد از مدت ها دیروز(پنج شنبه 17 فروردین) از کتاب نای سوخته"زندگی نامه و خاطرات شهید علی خلیلی" در بهشت زهرای تهران با حضور پرشور مردم  رونمایی شد...

خیلی مراسم خوبی بود سالن کوچیک و خیلی ها سرپا ایستادند

خیلی ها هم می اومدن و می رفتن...

خدا رو شکر که مراسم این شهید عزیز پرشور برگزار شد...

طراحی جلد کتاب و صفحات ابتدایی کار گروه فرهنگی شهید حجت(بچه های مسجد خودمون"مسجد قمربنی هاشم علیه السلام،پایگاه منتظران مهدی عج" است

ژیان ماشین نمیشه!باجناق داداش میشه!

باجناق

 

یاعلی گفتیم و کار تحقیقات کتاب شهدای فتنه88 شروع شد.

بهترین راه برای پیدا کردن آدرس شهدای بسیجی فتنه رفتن به حوزه بسیج محلمون و استفاده از کانال های موجود(بند پ = پارتی) بود.

بعداز مطرح کردن موضوع با آقای فرمانده با واکنش عجیب ایشون روبرو شدیم

از شرح واکنش اجتناب می کنم و به همین بسنده می شود (..............................................................................)

وقتی از حوزه بیرون اومدیم دو عزیز تازه کاری که با من بودن حسابی غیبت فرمانده رو کردن(بوق بووق بوووق بووووووووووق......استغرالله)(حاجی حلال کن اون روز داغ بودیم)(خخخخخخخ)

برای اینکه دوستان آروم بشن یه جمله ای گفتم:

شهدا محتاج هیچکس نیستن و خودشون درستش میکنن.

یادش بخیر اواخر سال 1391 بود و بنده تازه به جرگه متاهلین زمان پیوسته بودم و خطبه عقدمون در حرم حضرت سیدالکریم جاری شده بود، باجناقی که مردم میگن فامیل نمیشه (ولی شما بخونید داداش میشه) تماس گرفت و من و همسر عزیزم رو جهت پاگشا به منزلشون در شاه عبدالعظیم دعوت کرد.

بعداز چاق سلام و احوال پرسی و....

از اونجایی که میدونستم شهید حسین غلام کبیری اولین شهید فتنه88 از بچه های محله شاه عبدالعظیم بودن تیری در تاریکی رها کردم و جریان کتاب و آدرس شهید رو با باجناق (اکبرآقا) مطرح نمودم...

اسمش چیه؟

- شهید حسین غلام کبیری

بعد از چند ثانیه ای سکوت باجناق گفتن:

عموی شهید همسایه ماست...هماهنگ میکنم همدیگرو ببینید فرمانده پایگاهشون هم که شب شهادت پیشش بوده رفیق منه....

ناگهان وانگهی...

به یاد جمله قصار خویش افتادم که شهدا به هیچ کس محتاج نیستن و خودشون کارشون رو درست می کنند

شهدا زنده اند!

حالا کی گفته باجناق فامیل نمیشه

من 4 تا باجناق دارم و 3 تا برادر خانم(الحمدالله همه مثل داداش ) به برکت اخلاق محمدی ...

 

ابوجیگر!


به یاری خدا مشغول ضبط مصاحبه های کتاب جدیدم هستم

خاطرات شهید مدافع حرم اسدالله ابراهیمی که در سوریه به دونام شناخته شده بود ابوجیگر و سیدحسین...

این شهید عزیز ویژگی بسیاری داره در دوران دفاع مقدس حضور داشتن. جانباز فتنه88 بودن و سرانجام در جوار عمه سادات به شهادت رسیدن و شهید گمنام شد

دعا کنید انشاالله لیاقت نگارش کتاب آقا اسداالله رو داشته باشم


آخرین نفس

آخرین نفس

عنوان دومین کتاب من است

40 وصیت نامه از شهدای مدافع حرم

آخرین نفس اولین کتاب وصیت نامه مدافعان حرم در کشور است که به چاپ رسید


هشتادواشک

هشتادواشک

نام اولین کتاب من است

خاطرات شهدای فتنه88 که واقعا دوسال زجر کشیدم تا چاپ بشه

انشاالله حواشی و خاطرات این کتاب رو به زودی منتشر میکنم


حواشی و خاطرات من از کارهای فرهنگیم
دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
پیوندهای روزانه